کارن الیوت هاوس ـ ارسالی: ر.آرین
۱۷ اپریـــل ۲۰۱۷



در بارۀ عربستان سعودی
(۳)

یادداشت: در تصویر زیر، اوباما مدافع " آزادی و دموکراسی ؟!" امریکائی در کاخ سفید، و سلمان بن عبدالعزیز آل سعود،" خادم الحرمین الشرفین ؟" را مشاهده می نمائید. بیش از یک قرن است که سیطره خونین و جابرانۀ کمپنی آل سعود، که در جهان نظیر ندارد، بر مردم عربستان سعودی حاکم است. از آغاز حکمرانی این سلطان جبار و قاتل در ۲۳ جنوری ۲۰۱۵، سر بریدن با شمشیر، به خصوص زنان، از شروع سال جاری سابقه نداشته است.

در مورد عربستان سعودی، به ادامۀ گذشته، و قسمت پایانی:
معضل بزرگ دیگری که گریبانگیر جامعۀ امروز عربستان است، مسألۀ نسل جوان است؛ یکی از چندین گرهِ‌ کوری که با شمشیر آل سعود گشوده نخواهد شد. نویسندۀ کتاب، تصویر جامع و مستندی از طیف ‌های مختلف نسل جوان و مسائل آن ها با نگاهی به پیشینه و بستر شکل‌گیری آن، ارائه می‌دهد؛ و با نگرانی و بیم، چشم ‌انداز های پرمخاطرۀ آن را تصویر می‌کند.
«آهنگ شتابان افزایش جمعیت، فقر آموزش، اکراه مردان سعودی از اشتغال به کار های تولیدی و خدماتی، محدودیت‌ های اجتماعی برای اشتغال زنان، نازل بودن سطح دستمزد کارگران خارجی، و انعطاف‌ ناپذیری ساختار اقتصادی- که با فساد مزمن و رایج عجین شده‌است- موجب تنزل معیار های زندگی و تشدید عوارض زیانبار بیکاری در میان جوانان شده ‌است. بسیاری از جوانان احساس می‌کنند که آیندۀ آن ها به‌ سرقت رفته ‌است... نوجوئی و نارضائی جوانان، ویژۀ این یا آن کشور نیست، اما در عربستان سعودی مشکل جوانان ابعاد ویژه‌ای دارد. در کشوری که از نظر ترکیب سنی جمعیت، یکی از جوان‌ ترین کشور های جهان است، سرخوردگی جوانان از خانواده و فراتر از آن از مذهب و رژیم سعودی، روز به‌روز آشکار تر می‌ شود. و آبشخور این سرخوردگی و گسست، احساس بیگانگی آن ها نسبت به این مراجع اُتوریته است. بنا به یک بررسی آماری، 31 درصد جوانانِ امروزِ عربستان سعودی برآنند که "معیار های سنتی، دیگر کهنه شده‌اند...ما جویای ارزش‌ها و ایده‌ های مدرن هستیم. کوتاه ‌سخن اینکه اژدرمارِ کرخت و کم تحرک سعودی، برای هضم لقمۀ گلوگیر نسل جوان، روز های سختی در پیش دارد".
 بنا به روایت نویسنده، واکنش‌ های اعتراض ‌آمیز نسل جوان امروز عربستان اشکال گوناگونی دارد. برخی، نوجوئی خود را با نوع پوشاک و سرگرمی ‌های مدرن و مشغله ‌های دنیای مجازی اینترنت و کسب آگاهی از منابع غیررسمی نشان می ‌دهند. شماری با قانون ‌شکنی‌های شرعی و عرفی و روی‌آوری به الکل و مواد مخدر و خشونت و سرقت، آزردگی و اعتراض خود را ابراز می‌کنند. بسیاری در اعتراض به "تجاوز فرهنگی" مدرنیته به حریم اسلام، اسلام‌گرائی بنیادی را تنها حربۀ مبارزه علیه رژیم و جامعه غرب‌ زدۀ سعودی می‌دانند. و اقلیتی از این اسلام‌گرایان افراطی نیز به تروریسم روی ‌می‌آورند... «برای یک جامعۀ سنتی و محافظه‌کار مثل عربستان سعودی، این گرایش ‌ها به‌ خودی‌خود، نوعی بدعت و انقلاب است. و نشانه و نمود آن همه جا محسوس است.»
کارن هاوس بر نقش جوانان در عربستان تأکید دارد:«جامعۀ عربستان، جامعه ‌ای ‌است با شکاف‌ های عمیق ناشی از اختلاف‌ های قبیله ‌ئی، محلی، مذهبی و تبعیض جنسی، که خط مشی خطای سران سعودی طی سالیان سال، این شکاف‌ ها را تشدید کرده‌ است. و این شکاف‌ های اجتماعی، امروز بیش از همه در نسل جوان تبلور یافته‌ است. تداوم ثبات سیاسی رژیم آل سعود را اینک این شکاف‌ ها تهدید می‌کند. و کانون این تهدید، وضعیت جوانان امروز عربستان است... اینترنت و نیروی آگاهی برآمده از آن، ممکن است بزرگ‌ ترین تهدید برای رژیم سعودی باشد، اما تنها عامل نیست. هر چه مردم عربستان بیشتر در معرض آگاهی قرار می‌گیرند، سران سعودی بیشتر و بیشتر از این مدار دور می‌شوند.»
شاید این، مهم‌ترین عامل در تشدید شکاف میان مردم و رژیم سعودی باشد. کارن هاوس در آغاز فصل یازدهم کتاب که به نقش عربستان سعودی در راه ‌اندازی، تجهیز و تقویت اسلام‌گرائی افراطی و تروریسم در منطقه، اختصاص دارد، می‌نویسد:«یک آبگیر راکد را پیش خود مجسم کنید که نامش عربستان سعودی‌است. با آب تیره و تاری که چیزی را در آن نمی‌توان دید. سطح آب مملو از زباله است. پس‌داده ‌ها و عوارض جامعه ‌ای کژکار و نابسامان؛ مردانی بیکار، زنانی سرخورده، جوانانی خشمگین، تهیدستانی فراموش‌شده، آموزشی نازل و اقتصادی بی‌تحرک. اینها موانعی هستند آشکار در برابر چشم سران سعودی. اما نوع دیگری از جذب‌ ناشده ‌ها و پس‌داده‌های اجتماعی، زیر سطح آب شناورند، که برای رژیم، خطری بلاواسطه و مستقیم‌اند، این ها تروریست‌های سعودی ‌اند. همان دست ‌پروردگان مورد تحسین و حمایت آل سعود. همان‌ها که به اشارۀ سران سعودی، کفٌار را در راه خدا به قتل می ‌رساندند. و اینک که تهدیدی برای خود رژیم شده‌ اند، تروریست ‌های یاغی نام گرفته ‌اند.
آنها پس از رویداد ۹ سپتامبر ۲۰۰۱، توجه جهانیان را برانگیخته‌اند. اینکه ۱۵ تن از ۱۹۹تروریست آن واقعه، سعودی‌ های تحت رهبری القاعده بوده‌ اند، همه را شگفت‌زده کرد. اما ۱۱سپتامبر، آغاز کار تروریسم جهادگرای سعودی نبود. در سال های دهه ۸۰ ، هزاران جوان مذهبی سعودی به هم‌ وطن خود، اسامه بن لادن برای جهاد با کفار اشغالگرِ افغانستان (اتحاد شوروی)، پیوسته بودند... طی بیش از سه دهۀ اخیر، رژیم سعودی دست خشک ‌اندیشانِ مذهبی را برای تدوین موازین حکومتی باز گذاشت و جامعه را چنان در چنبرۀ تعصب فروبست که جوانان، مفری برای صرف انرژی و استعداد سیاسی، اجتماعی و فرهنگی خود نیابند و از سر استیصال به "جهاد" روی آورند و در مجاهدان‌ِ چرب‌زبان و اغواگری چون بن‌لادن، مسیحای خود را بجویند.»
نویسنده در آخرین بخش‌های کتاب خود به " سناریوی آل سعود" برای پرهیز و گریز از هم‌سرنوشتی با دیکتاتور های دیگر منطقه، می ‌پردازد. سناریوئی که به زبان ساده می‌توان آن را صدقه دادن برای رفع بلا نامید. ملک عبدالله در سال ۲۰۱۱ ، پس از تحولات تونس و مصر، به سرعت دست‌ به ‌کار شد؛« او ۱۳۰میلیارد دالر ( به ‌اندازۀ ‌۸۵۵ درصد بودجۀ سالانۀ کشور)، در میان گروه های اجتماعی مختلف که ناراضی بودند و یا بیم نارضائی‌شان می ‌رفت، پخش کرد. این مبلغ عمدتاً در اختیار گروه های مذهبی، نیرو های نظامی، دانشجویان و بیکاران قرار گرفت. و بخشی از آن نیز صرف تأمین مسکن شد.» ارزیابی کارن هاوس از این بذل و بخشش اضطراری این است:«در عربستان سعودیِ امروز، شاید بتوان با پول، مردم را منفعل کرد، اما بعید است بتوان وفاداری آن ها را خرید. و صد البته، امروز دیگر شاهد آن وفاداری ‌ای که زمانی سکه‌ های ملک عبدالعزیز در قبایل تابعه بر‌می انگیخت، نخواهیم بود.»
کارن هاوس، سرانجام، جایگاه امروزِ عربستان سعودی در جهان را با اشاره به یک تمثیل، در چند جمله خلاصه می‌کند:
 «عربستان سعودی مثل یک بچه مدرسه ‌ای پولدارِ نُنُر(لوس) است، که عزیز کردۀ معلم است، اما سعی می‌کند با خوش ‌رقصی برای بچه ‌قلدر های مدرسه، وابستگی خود به معلم را بپوشاند. ضمن آنکه به هر کاری دست می‌زند تا عزیزکردۀ معلم به ‌نظر نیاید، اما از این هم می‌ترسد که مبادا معلم به خاطر معاشرت او با دوستان ناباب، او را مواخذه کند. در نتیجه، این موجود، نه احترامی برمی انگیزد و نه عتمادی.»
 کتاب «در بارۀ عربستان»، بازتاب گسترده‌ ای در میان پژوهشگران، سیاستمداران و کارشناسان مسائل خاورمیانه داشته ‌است. برژینسکی در بارۀ این کتاب نوشت: کتابی است که باید رهبران آیندۀ سعودی آن را به دقت بخوانند. این کتاب، تضاد های اجتماعی عربستان و شکنندگی ساختار اجتماعی و سیاسی آن را صریح و منصفانه بررسی می‌کند. کتابی است واقعاً مهم و به جا، که می‌بایست نوشته می‌شد.